Tuesday, January 4, 2011

بوی گند عزیزم




چرا آدم ها بوی بد خودشان را دوست دارند؟
حداقل اگر دوست هم نداشته باشند چندان باهاش مشکلی ندارند.
تا حالا شده غرق بوی زیر بغل یا لباس زیرتان بشوید؟
تا حالا شده تا یه حدی که بوهای بدتان به حد فاجعه نرسیده ، باهاشون حال کنید.
البته کمی شلوغش کردم ولی خب واقعیت است دیگر .تو یکی کم ،تو یکی زیاد
بچه که بودیم مامانم میگفت: آدم ها به خاطر خودستایی و خودپسندی شان از بوهای بد خودشان ، بدشان نمی آید.

Thursday, December 30, 2010

یعنی من دیوونه ام؟


امروز داشتم فکر می کردم که اگر "ناز خاتون" یا "قیصر" را بندازم تو لباسشویی و بعد لباس شویی را روشن کنم چی می شه؟بعد فکر کردم اگر هردوشان را با هم بندازم چی میشه ؟بعد یکهو مثل برق گرفته ها سرم را تکان دادم تا به ادامه اش فکر نکنم .چون علاوه بر این که "قیصر" ممکن است تو اون وضعیت حمله کنه به" ناز خاتون" ، احتمال بیشتر این است که خیلی زودتر هر دویشان لت و پار بشن و همه جا رو خون و کثافت برداره.....
وای عجب فکرهای سادیستی به مخ آدم می زنه؟...امیدوارم به مخ همه بزنه .وگرنه معنی اش این میشه که من یه دیوونه ی سادیستیک ام .

 خدا مرگم بده یادم رفت بگم نازخاتون اسم گربه مونه و قیصر اسم سگم.

Friday, December 17, 2010

وسوسه ی حجاب

مردها دو دسته هستند.یکی آن هایی که وقتی با یک خانم حرف می زنند تو صورت اش نگاه می کنند ، دسته ی دوم هم آن هایی هستند که وقتی با زن ها حرف می زنند به سینه ی زن ها نگاه می کنند.
(یک سری هم هستند که نه به صورت نگاه می کنند و نه به جای دیگر ، زل می زنند به زمین یا آسمان ، ولی به جاش دارند به همه جای زن ها فکر می کنند)
بله داشتم می گفتم ، مردهای دسته دوم بدجوری آدم را معذب می کنند . اصلا قضیه کمی پیچیده است. یعنی تو داری با چشم های خودت می بینی که مرد بیچاره چه تقلایی میکنه که این کار رانکنه ولی هی از دست اش در می رود.و بدترین قسمت اش اینه که تو هم موقع حرف زدن حواست پرت میشود. من خودم این جور موقع ها نا خودآگاه سعی می کنم سک و سینه ام رو بپوشونم واین باز قضیه را بدتر می کنه .چون طرف می فهمد و شرمنده می شود.واقعا یکی از عذاب های من حرف زدن با پسرها یا مردهایی ست که این طوری اند و می شناسمشان.وای وقتی طرف را بشناسی و جز آشناها باشه اوضاع بی ریخت تر است.من همیشه از قبل اش دچار استرس و وسواس میشم.
.
.
.
این جور موقع هاست که وسوسه میشم محجبه بشم، درست درمون واساسی

نامردی


این خیلی بی انصافیه ، واقعا نامردیه که همیشه تو فیلم ها  در و دیوار برق میزنه، نه گرد وخاکی، نه لکه ای، نه چرک و کثافتی
هفت کانال آیینه!
.
.
.
باید زن خانه دار باشید تا بفهمید چقدر نامردیه

چراغ قرمزهای من


وقت هایی که پشت چراغ قرمز می ایستم ، یعنی یک وقت هایی که زیاد هم هستند و من پشت فرمونم و چراغ قرمز است، یکهو تو دلم خالی میشه ، ترس برم میداره،احساس می کنم الان است که یک موتوری کنارم بایستد و دست اش رو از پنجره بکنه تو و از موهام من را بکشه بیرون ماشین و همین طور که داره مشت و لگد میزنه بهم بگه:زنیکه ی سلیطه مملکت رو به گند کشیدین با چه جراتی تو خیابون سیگار می کشی؟
.
.
قبلا هم از این فوبیاها (چه ترکیب بامزه ای ،مثل لوبیاها) داشتم ولی از بعد از انتخابات بدتر شدم.
.
.
دیگه همیشه قبل از این که ماشین پشت چراغ قرمز کامل توقف کنه نا خود آگاه  شیشه ها را میدهم بالا.